مسافرت و واكسن و.....
سلام دختر قشنگم ۱۰-۱۲ روزي ميشه برات هيچي ننوشتم عسل مامان.من و شما و بابايي يه روز قبل عيد فطر رفتيم شمال خونه ي مامان جون تو هم كلي ذوق كردي و خونه شونو گذاشتي رو سرت مخصوصا با اومدن دايي.الهي ماماني قربونت بره كه همه كاراي قبليت يادته تازه اسم هاپوي همسايه مامان جون كه جاسيكا هست رو هم صدا مي كني. قربونت برم قرار شد باباييت دو روز بعدش برگرده تهران و هفته ي بعد بياد دنبالمون.شام شنبه رفتيم خونه ي دايي ماماني و تو زياد خوش اخلاق نبودي ولي آخرش ديگه سرحال شدي و با مبينا كلي دوست شدي.با زندايي ماماني قرار گذاشتيم كه دوشنبه بريم واكسن ۱۸ ماهگيت رو بزني آخه زنداييم كارشناس بهداشته.يكشنبه هم كه مامان جون اينا ناهار كلي مهمون داشت...
نویسنده :
مامانش
15:17